آیلینآیلین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 6 روز سن داره

فرشته شیرین ما

1 سال و 10 ماه

آیلین عزیزم دختر گلم هر لحظه بودن در کنارت به من لذتی میده که با هیچ چیزی تو دنیا نمیشه محاسبه اش کرد. شیرینیات روز به روز بیشتر میشه و همینطور شیطنات الان 4 ماهه که کار جدید میرم و شما از صبح ساعت 7 میری خونه مامان جون تا ساعت 4 که من بیام،خلاصه حسابی با مامان جون مشغولی.بعضی روزا که از سرکار میام میبینم هنوز مشغول شیطونی هستی و مامان این شکلی شده یه وقتایی هم اینه  شما هم این هستی همیشه هنوز نمیتونی  دو کلمه ای بگی ولی حرف زدنت خیلی بهتر شده مامانی،بابایی،بابی(بعضی وقتا به باباجون میگی)،مامی(بعضی وقتا به مامان بزرگات میگی)،دایی ،دَدَر،آبَه،به،دست ،مو،دِل،پا ،دو ،ماه، اینا رو درست میگی بیب:یعنی سیب آینین:آیلین ...
3 دی 1392

16ماهگی

دلبندم 16 ماه از به دنیا اومدنت میگذره و لحظه لحظه این ماه ها با وجودت چقدر شیرین میگذره،دخترم پاره ی وجودم هرروز و هر ساعت در حال آشنا شدن با این دنیا هستی و مدام داریم ازت کارایی رو میبینیم که یاد میگیری،انقد شیرینی که دلم میخواد محکم توبغلم بگیرم و ببوسمت کارایی که تو این ماه یاد گرفتی : بهت میگم آیلین ماهی چیکار میکنه؟دهنتو مثل ماهی بازو بسته میکنی میگم چشمک بزن چشماتو میبندی و باز میکنی اسم بابا چیه:میگی  مَمود میگم پیشی چی میگه؟ میگی نیو میگم ببعی میگه؟ میگی بببَ َ َ میگم دنبه داری؟میگی نَه آخر خرداد 2 روز با دایی و مامان جون رفتیم شمال ،تو ماشین حالت بهم میخورد،رفتیم دریا از آب دریا میترسیدی آخه یه کم هم موج داشت ، ...
3 تير 1392

15 ماهگی

دخترم برای خودت خانمی شدی انقد ماه شدی که هر روز و هر دقیقه خدارو برای دادن فرشته ای مثل تو شکر میکنم،این ماه رفتیم چکاپ 15 ماهگی  وزن 11600 قد 81 دخترم 2 روزه که کاملا خوب مامان رو میگی ،قبلا گفته بودی امایه مدت اصلا نمیگفتی تا الان که دوباره میگی بابا، مامان، من ،دَب دَب(اگه چیزی که میخوای بخوری رو دوست نداشته باشی میگی)،اگه دنبال چیزی بگردی و پیداش نکنی میگی نَه یعنی نیست،پوشکتو که عوض میکنم خودت میری میندازیش تو سطل اتاق خواب اینم چندتا از عکسات این صندلی رو خیلی دوست داری   بقیه عکسادر ادامه مطلب اینجا هم باغ باباجون که شما لباستو حسابی کثیف کردی   درحال خراب کردن آیینه مامان   کت...
8 خرداد 1392

شیطنت

عزیزم الان حدودا 1 سال و 3 ماه داری ومن دلم میخواد لحظه لحظه ی این زمان رو برات ثبت کنم اما... دخترم از چندروز مونده به عید شروع به راه رفتن کردی و شیطنت هات چند برابر شده تمام عید رو اسهال شده بودی نگو دندونای خوشگلت دارن در میان 4 تا همزمان،واقعا اذیت شدی بمیرم برات نازگلم خیلی از کلمات رو به زبون میاری وقتی ازت میپرسم مامان و چند تا دوست داری میگی پنچ و دستتو میبری بالا میخوای سلام بدی بازم دستتو بالا میبری ،یه بوسای خوشگلی میفرستی که آدم دلش آب میشه بهت میگم قورباغه چی میگه ؟میگی قووور پشه چی میگه؟  میگی وییییزززززز هاپو چی میگه ؟   میگی هاپ جوجه چی میگه؟   میگی جیک اسم دایی چیه ؟  &n...
30 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

دخترم اینم عکسای تولدت               ادامه عکس ها را در ادامه مطلب ببینید....       کیک تولد   ...
30 ارديبهشت 1392

1 سالگی

دخترم 1 سال و 20 روزه که از به دنیا اومدنت میگذره،عزیزم 2 ماهی بود که مشغول اسباب کشی بودیم و نتونستم وبلاگتو آپ کنم عزیز دلم ،دختر شیرینم انقد نازو شیرین شدی که هرروز که میبینمت دلم برای بوسیدنت پر میکشه،چقدر این 1 سال زود گذشت،روزی که به دنیا اومدی فکرنمیکردم بزرگ شدنت انقدر سریع باشه که دلم برای لحظه لحظه های این 1 سال گذشته تنگ بشه،برای اولین حرفهایی که تمرین میکردی بگی با، باب،دد،ققققق،خخخخ،ما،ما... برای اولین روزی که غلط زدی و چقدر ذوق کردیم،برای  چهار دست و پا رفتنت ،برای ایستادنت و برای هر قدمی که میزاری تا استقلال خودتو بیشتر نشون بدی.نازگلم دوست داشتنت شیرینه،شیرینتر از هرچیزی که تو دنیا هست. عزیزم هنوز درست نمیتونی راه ...
20 اسفند 1391

عزیزم

قسم بر درد زیبایی که از میلاد تو درجسم وجان من بپیچد قسم برناله های روشنی که شهد جانت را در این کامم بریزد قسم برتو،قسم برمن،قسم براوکه مادربودنم راباوجودت بال وپرداد قسم برحرمت شامی که این نطفه براین جسم و براین جانم شررداد نمی خواهم به حکم نام مادربودنم در بند من باشی همی خواهم شبی، روزی، دمی فرزندمن باشی به حُرم عهد و پیمانی که با تو در نهان بندم به تو سوگند، تو فرزندم به این عهدم که پابندم تو آزادی ، رهایی ، از همان روزی که می آیی نمی خواهم فداگردی،فناگردی دراین عشق اهورایی تورا من رهنمایم ،یاورم ،همراه شبهایت مرا مرهم بدان ،آرامشی در اوج غمهایت کنارت تا ابد می مانم و آزاد می مانی و میدانم تو هم یک...
8 آذر 1391

دس دسی

آیلینم عزیز دلم انقد شیرین شدی که تو این روزا هر وقت به کارایی که انجام میدی دقت میکنم از خدا میخوام که هرکسی که دلش میخواد نی نی داشته باشه خدا بهش بده تا اون هم مثل ما مزه ی ای شهد شیرینی که خدا بهمون داده رو بچشه،خدارو به خاطر همه ی محبت هایی که در حقم کرده شکر میکنم داشتن شما وبابایی لطف بزرگیه مامان جونم انقد دوستت دارم که یه لحظه ازت سیر نمیشم ،دخترم روز به روز داری بزرگتر و خانم تر میشی و شیطنات داره هر روز بیشتر میشه عزیزم از دیروز که 8 ماه و 10 روزت بود دس دسی و نی نای نای و بای بای رو با هم انجام میدی به قول عمه محبوبه به صورت کاملا خودجوش از صبح خودت شروع کردی به انجام دادن این کارا الان هم رو زانوهات میشینی و دس دسی میک...
11 آبان 1391

اولین مروارید

عشقم چند روزی بود که خوب غذا نمیخوردی امشب که 7 ماه و 28 روزته به لثه هات که دست زدم دیدم یه دندون کوچولو جوونه زده خیلی خوشحال شدم خدایا دخترم داره بزرگ میشه ،داره برای خودش خانمی میشه ،مامانی یه روزی میرسه که میری مدرسه ،میری دانشگاه و من هرروز برای موفق شدنت خوشحال میشم و به داشتنت افتخار میکنم خدا تورو برم سلامت نگه داره     وقتی داشتی با لپ تاپ مامانی کار میکردی   بقیه عکسهارو در ادامه مطلب ببینید   وقتی خونه مامان خانم داشتم نون بربری میخوردم     مامان کجایییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   وقتی میخوابم مامانم دوربین به دست مشغول عکس انداختن ازمنه،میخواد همه ببینن...
28 مهر 1391