16ماهگی
دلبندم 16 ماه از به دنیا اومدنت میگذره و لحظه لحظه این ماه ها با وجودت چقدر شیرین میگذره،دخترم پاره ی وجودم هرروز و هر ساعت در حال آشنا شدن با این دنیا هستی و مدام داریم ازت کارایی رو میبینیم که یاد میگیری،انقد شیرینی که دلم میخواد محکم توبغلم بگیرم و ببوسمت
کارایی که تو این ماه یاد گرفتی :
بهت میگم آیلین ماهی چیکار میکنه؟دهنتو مثل ماهی بازو بسته میکنی
میگم چشمک بزن چشماتو میبندی و باز میکنی
اسم بابا چیه:میگی مَمود
میگم پیشی چی میگه؟ میگی نیو
میگم ببعی میگه؟ میگی بببَ َ َ میگم دنبه داری؟میگی نَه
آخر خرداد 2 روز با دایی و مامان جون رفتیم شمال ،تو ماشین حالت بهم میخورد،رفتیم دریا از آب دریا میترسیدی آخه یه کم هم موج داشت ، توجنگل بهت گفتم اینجا کجاست ؟ گفتی باغ
بهت میگم آیلین کجا اومدیم ؟ میگفتی مال یعنی شمال
بعدش که یاد گرفتی بگی دریا بهت میگم کجا رفتیم میگی دَوا یعنی دریا
دوست داری بری تو جاهایی که خیلی کوچیکه این جایی که تو عکس رفتی عسلیه که روشو کندی
چون امروز سرعت اینترنت پایینه فردا عکسارو میزارم